سریال فرینج ( Fring ) یه سریال فوق العاده
سریال فریج، سریال خوش ساخت و جذابی است که بین سال 2008 الی 2013 تولید و پخش شده است. این سریال فضایی علمی تخیلی دارد و نام آن نیز به معنای علوم غریبه است
سازندگان این اثر جی. جی. آبرامز (سازنده سریالهایی چون لاست و آلیاس) و کارگردان فیلمهایی چون مأموریت غیرممکن ۳ و پیشتازان فضا)، الکس کورتزمن و روبرتو ارسی (نویسندگان فیلمهایی چون مأموریت غیرممکن ۳ و پیشتازان فضا) هستند. سریال فرینج کاندید دریافت هشتاد و هفت جایزه و برنده هجده جایزه شده بود که در این بین سه بار کاندید دریافت جایزه Primetime Emmys نیز بوده است. همین مقدار از کاندید شدن در کنار نمره 8.5 در IMDB می تواند نشان ارزشمندی این سریال داشته باشد و آن را در لیست سریال هایی که باید تماشا کرد، قرار دهد.

این نوشته یک تحلیل روانشناسی است، پس با دیگر تحلیل های سینمایی فرق خواهد داشت. امیدوارم شما هم بتوانید به شکل متفاوتی به سریال نگاه کنید.
این سریال دارای بازیگران خوبی است ولی بار اصلی داستان بر دوش شخصیت اصلی یعنی دکتر والتر بیشاپ می گردد. تمامی داستان به صورت مستقیم و غیر مستقیم متاثر از تصمیمات و رفتارها و آزمایش های وی می باشد. به نحوی، این سریال، به اثر پروانه ای اشازه دارد. یعنی کوچکترین تصمیمات ما، بر زندگی ما و دیگران اثر می گذارد، به نحوی که در آینده اثرات بزرگی را به خاطر آن می بینیم. حال اگر این تصمیمات و عملکردها در موضوعاتی چون آزمایش های بزرگ بر روی انسان ها، جهان موازی و علم باشد، اثرات آن به مراتب بزرگ تر خواهد بود و تمام جهان را متاثر می کند.
نکته دیگری که میتوان به آن اشاره کرد، کار تیمی و پشتیبانی تیم از یکدیگر است، کاری که در جامعه جهانی، اهمیت بسیار زیادی دارد، حتی در مواقعی که فردی در گروه به این نتیجه می رسد که باید از دستورات سرپیچی کند تا نتیجه بهتری را بگیرد، تمام گروه پشت سر او هستند. این نکته که کارهای بزرگ با تیمی قوی امکان پذیر است، در تمام قسمت های سریال به وضوح دیده می شود.

نکته دیگر که در کنار کار گروهی بسیار با ظرافت قرار گرفته است، زندگی شخصی، گذشته و نگرش تک تک اعضا است. هر کدام با مشکلات در زندگی شخصی و گذشته و روابط اجتماعی و عاطفی خود درگیر هستند و در طول داستان می کوشند تا با کمترین خسارت از آن ها عبور کنند. هر فردی تلاش می کند تعادلی بین مشکلات و ویژگی های زندگی شخصی و کاری خود ایجاد کند و این تلاش مانند یک رقص متعادل و زیبا در تمام طول سریال جاری است. در نهایت، نفع شخصی به خاطر نفع جمعی، کنار گذاشته می شود.
یکی دیگر از جنبه های جذاب این سریال، کمک به ذهن بیننده در جهت شکستن چچارچوب های فکری است. این که اتفاقاتی به وقوع می پیوندد که با تحلیل مغز الان ما غیر ممکن است ولی با جلو رفتن داستان، متوجه می شویم که آن اتفاق بر اساس قوانینی که از آنها بی اطلاع بوده ایم، کاملا منطقی هستند، به ما کمک می کند تا در روزمرگی های خود نیست بتوانیم به احتمالات غیر ممکن فکر کنیم. این نکته ما را به یاد مهارت های تفکر انتقادی، حل مسئله و خلاقیت می اندازد.

یکی از ویژگی های والتر بیشاپ به عنوان نقش اصلی، شخصیت چند بعدی او است. در کنار این ویژگی که یک دانشمند خارق العاده و تک است، که در ذهن، اساتید پیر و بداخلاق و جدی را در ذهن می آورد، او شخصیتی شوخ طبع و شکمو دارد. او اشتباهات خود را بر عهده می گیرد، با صدای بلند از آنها صحبت می کند و در پی حل آنهاست و احساساتی شفاف و بدون پنهان کاری دارد. اگر شخصیت او را با روانشناسی تحلیلا مقایسه کنیم، شخصیت او به تمام دلایل ژنتیکی، تجربه، دانش و … در مرحله عالی کمال است. مرحله ای که کارل پیرسون روانشناس یونگی آن را “دلقک” می نامد. بر خلاق اسم غلط انداز این مرحله، مرحله دلقک، موهبت های زیادی را به ما میدهد و دلیل آن تمامی خردی است که در مراخل قبل به دست آورده ایم. دلقک دید ما را به روی امکانات تازه میگشاید و محدودیت فکری ما را از میان میبرد. به ما میآموزد که همواره نباید به یک صورت خاص فکر و عمل نمود. برای حل مسائل مختلف، راه حلهای گوناگونی را پیش پای ما میگذارد.
به عبارتی دلقک، نماد خلاقیت وجودی انسان است و به ما میآموزد که کارها را صرفا به قصد لذت بردن و بدون توجه به مسائل مالی انجام دهیم.
ما انسانها، بسیار پیچیده هستیم. گاهی بخشی از وجود ما عمیقا میخواهد که بر سر کاری بمانیم، در حالیکه بخشی دیگر از وجودمان میخواهد آن کار را ترک کنیم. دلقک به ما میآموزد که این نا هماهنگیها را به رسمیت شناخته و از آنها لذت ببریم. کهن الگوی دلقک دوازدهمین مرحله از سفر قهرمانی است. این آرکتایپ، بخشی از وجود ماست که نماینده سرخوشی، سرزندگی، لذت از زندگی و زیستن در زمان حال میباشد و نقش والتر بیشاپ آن را با ظرافت بالایی به تصویر کشیده است.

در پایان لازم به ذکر است که این سریال سرشار از نماد است و اگر شما با دقت به تماشای آن بنشینید موارد بسیار زیادی را مشاهده خواهید کرد که می تواند تحلیلی شخصی داشته باشد و همه آن تحلیل ها نیز از نطر روانشناسی عمقی، درست هستند.
نویسنده هانیه وزیرپناه متخصص حوزه سلامت روان فردی نوجوان و سازمانی