تحلیل سریال ” مگه تموم عمر چندتا بهاره؟”
سریال جدید سروش صحت، بعد از انتشار دو قسمت از آن در پلتفرم فیلیمو، نشان داده است که در عین فضای کمدی و زاویه دید جدید و پخته تر آن نسبت به سایر ساخته های صحت، مخاطبی خاص تر و محدود تری را هدف قرار داده است.

با نگاهی به کارنامه حرفه ای سروش صحت در چند سال اخیر، متوجه زاویه متفاوت، محوریت جامعه در نگاه او، نگاهی متفاوت به داستان و … می شویم.
ساخته های قبلی او مانند ساختمان پزشکان، پژمان و … طیف گسترده تری را نسبت به ساخته جدید او، در بر میگرفته است و در عین حال این سریال جدید، نگاهی عمیق تر و تخصصی تری را در برگرفته است.
درجهت نگاه رواشناسی به ” مگه تموم عمر چندتا بهاره؟” بهتر است نگاهی کلی به سریال داشته باشیم، زیرا کاراکتر ها، بیشتر تیپ هستند و تحلیل آنها با نگاه روانشناسی، بسیار نقاط ناقص شخصیتی را شامل می شود و این نگاه به دلیل تیپ بودن، مناسب نیست.
اما با نگاهی جامع و کلی به سریال، میتوان چند نکته را مورد بررسی قرار داد.

نقش نیما به عنوان نقش اصلی، در جامعه ای که پر از چالش و دروغ است، نقشی بسیار آسیب پذیر است و جامعه گنجایش مراقبت از چنین نقشی را ندارد. این کاراکتر، ویژگی هایی همانند یک کودک را با خود حمل می کند. اشتباهات و دروغ ها و زودباوری هایی که در هیچ فرد بزرگسالی نمیبینیم. ناپختگی در تصمیم ها، عکس العمل ها و ارتباطات، او را فردی بسیار آسیب پذیر کرده است که در کوچکترین ارتباطات خود، از خواهر گرفته تا نامزدش، بسیار تاثیر منفی ای را در بر دارد. با این حال توانسته است شغلی را برای خود پیدا کند که در آن شغل نیز بدون مشکل نیست، افراد جامعه به او زمان مجدد برای جبران می دهند و او نمیتواند از آنها استفاده کند.
در حقیقت از نگاه این سریال (تا پایان قسمت سوم) به نظر می آید که جامعه (از خانه تا قانون و محل کار) با او به نرمی برخورد می کنند و او تاوان سنگین و یا موقعیت بسیار سختی را به خاطر شخصیتش تجربه نکرده است و همین، شخصیت او را ناپخته نگه داشته است.
اما در واقعیت جامعه آیا چنین است؟ چنین شخصیتی احتمالا با مشکلات بسیار زیادی رو به رو خواهد شد و خیلی سریع دچار طرد اجتماعی خواهد شد. نکته ظریفی که نویسنده و کارگردان آن را به نگاهی طنز و بزرگنمایی شده، جلوی دوربین آورده اند تا با دردی کمتر آن را به مخاطب نشان دهند.

یکی از بهترین روش های انتقال اطلاعات، آموزش، مواجه کردن افراد با واقعیت و خودشناسی، روش های غیر مستقیم می باشد و بهترین ابزار در این روش غیر مستقیم، هنر و زیرشاخه های آن است. اگر به فیلم و سریال به عنوان ابزاری برای آکاهی و آموزش نگاه کنیم، باید به جزئیات تولید، با دقت بیشتری بپردازیم. برای آن که این انتقال اتفاق بیوفتد، باید به موقعیت همزاد پنداری مخاطب با کاراکتر توجه ویژه ای داشته باشیم. زیرا وقتی همزاد پنداری اتفاق می افتد، قدم اول، مهم و اصلی برداشته شده است.
در این سریال ما چنین همزاد پنداری ای را نمیبینیم زیرا کاراکترها تیپ گرفته شده اند و صفات و خصوصیات آنان به صورت بزرگنمایی شده نشان داده شده است. مثلا هیچ کس در این حد ساده لوح یا مستقل و…. غیر نیست.
خواننده ای که نتوانسته است در رشته تخصصی خود کار کند و خشم خود را درون خود نگه داشته است و همین باعث می شود در کوچکترین موقعیت منفی، خشم خود را به صورت انفجاری بیرون بریزد، نماد بسیاری از اقشار جامعه هستند. با قرار دادن مسافران در موقعیت شنیدن صدای موسیقی ای که خود خواننده آن است، به طور ناخودآگهت به دنبال خلق موقعیتی می گردد که منفی باشد و خشم خود را تخلیه کند و مسئولیت خشم را نیز به راحتی بر دوش مسافر باقی بگذارد تا عذاب وجدانی در وی ایجاد نشود و تصویر جوان مبادی آداب و جامعه دوست را ادامه دهد.
یکی دیگر از موارد جالبی که در سریال با ظرافت به آن پرداخته شده است، مرزهای باز بین افراد سریال است. گرچه در ایران مرزهای درون خانواده ها نسبت به سایر کشورها، بسته تر می باشد . اما در این سریال این مرزها بسیار باز نشان داده شده است. مرز های ارتباطی به معنای میزان اجازه ای است که افراد دارند تا در جزئیات زندگی خصوصی هم دخالت کنند. در سریال به وضوح میبینیم که دوست پدربزرگ در همه زمان های خانواده وجود دارد. افراد به راحتی در روابط عاطفی هم دخالت می کنند و نظر می دهند. بهترین مدل مرزهای ارتباطی، در خانواده، مرزهایی است که فرد در عین داشتن فضایی خصوصی، تا حدی دیگران را به محیط خود و با اختیار خود، راه می دهد.

در اینجا ما افرادی را داریم که هروقت و هرزمان که بخواهند در زندگی دیگری دخالت می کنند و یا خود را کنار می کشند. به اصطلاح در سختی ها نیستند و در خوشی ها هستند. برای رفتن به قرار شام هستند اما در همان قرار، به راحتی پسرعموی خود را فراموش می کنند.
امیدواریم در ادامه سریال با عمیق شدن شخصیت ها رو به رو شویم و در عین حال شاهد ادامه این دیدِ دارای دغدغه اجتماعی باشیم.
این مطلب در شماره 2010 روزنامه هنرمند نیز به چاپ رسیده است.
نویسنده هانیه وزیرپناه متخصص حوزه سلامت روان فردی، نوجوان و سازمانی