تحلیل روانشناسی سریال ونزدی wednesday
تحلیل روانشناسی سریال ونزدی
سریال «ونزدی» بر اساس یک کمیک قدیمی با عنوان «خانوادۀ آدامز» ساخته شده است؛ خانوادهای ثروتمند و عجیب و غریب با علائق و روحیههایی تاریک و جادوگرانه. ونزدی اسم دختر این خانواده است که این سریال دربارۀ اوست. سرپرست کارگردانهای سریال «ونزدی» تیم برتون است؛ سریال Wednesday اثری جنایی، معمایی و تا حدی کمدی است. تحلیل های سینمایی و نکات این سریال در همه فضای مجازی قابل دسترسی است اما من الان میخواهم به سرعت به سراغ برخی نکات روانشناسی این سریال بروم. دختر خانواده آدامز در حقیقت، شخصیتی فرعی به حساب می آمد اما چرا الان او را به شخصیتی محوری تبدیل کرده اند؟ شاید یکی از دلایل آن، گرایش دنیا به سمت خارج کردن شخصیت های آرمانی دخترانه، از دختری مظلوم و منتظر ناجی به سمت دخترانی قوی است که خود برای زندگی خود تصمیم میگیرند. در سال های گذشته و در تمامی اثار کمپانی های بزرگ دنیا شاهد خلق دخترهای قهرمان هستیم که سعی می کنند بُعدی از دختر و زن بودن را نشان دهند که همیشه پنهان شده بود. زنانی مستقل، قابل درک و شعور و بدون نیاز به مردان برای رسیدن به خواسته هایشان. زنانی که سعی می کنند توازنی قوی بین جنگندگی و لطافت را برقرار کنند. ونزدی هم به خوبی این مسئولیت را به عهده گرفته است. او نشان می دهد متفاوت بودن به معنای بد بودن نیست و دختر بودن هم به معنای ضعیف یا فقط احساساتی بودن نیست. اون مقاوم است، لباس هایی با تم یکسان می پوشد ولی همیشه آرایش و مرتب بودن خود را دارد و بودن یکی به معنای نبودن دیگری نیست. او مانند هر نوجوان دیگری شروع به تغییر می کند و از محیط خود یاد میگیرد و یکی از دیگر از مهمترین نکات این سریال همین است. ونزدی ای که ما در اول سریال میبینیم با دختری که در اخر سریال میبینیم فرق کرده است اما میزان این فرق بسیار کم است دقیقا مانند روند طبیعی زندگی که تغییرات کم و پیوسته هستند ولی ما این نکته را فراموش می کنیم و منتظرتغییرات زیاد و در مدت کم هستیم. پس از این نظر ونزدی کاملا با سرعت نرمالی، تغییر کردن را شروع کرده است و این یادآوری خوبی است.
نکته دیگر سبک زندگی است و شیوه ناخوداگاه ما در افراد پیرامون ما. ونزدی با ورود به مدرسه از خانواده خود که در ظاهر آنها رو دوست نداشت یا به طرزی عجیب از انها دوری میکرد، دور شد اما در همان ابتدای ورود به جای هر کدام از آنها فردی را به صورت ناخوداگاه جایگزین کرد و با همان روند با آنها رفتار کرد. به جای برادرِ همیشه ضعیف خود، پسر هم مدرسه ای خود را در جایگاه دوست خود قرار داد و به رغم بی اهمیت نشان دادن خود در مقابل همه، به او توجه زیادی داد. به جای مادر خود، مدیر مدرسه را جایگزین کرد کمه از نظر رفتار اصلی کم شباهت به هم نبودند و به جای پدر عاشق پیشه و ترسوی خود، پسری را که عاشقش شده بود. همه این موارد به خوبی نشان میدهند که ما هرچقدر هم مقاومت کنیم، باز هم ادم هایی با الگوهای مشترک را به خود جذب می کنیم. گرچه شاید مواجه شدن با آن دردناک باشد اما فایده آن شناختی است که برای ما به همراه دارد و در نهایت باعث تصمیم گیری بهتر می شود.
مورد بعدی جذاب این سریال رابطه مادر و دختر است. رابطه ای که هر دختری تجربه میکند که میخواد شبیه مادر خود نباشد ولی در انتها درمیابد که بیشتر از نصف شخصیتش شبیه مادر است. ونزدی هم بی شباهت به این روند است. فرار از مادر چه از نظر فیزیکی و چه روانی و مواجه شدن با ابعادی از خود که به شدت شبیه مادر است . حتی مجبور میشود از او راهنمایی بگیرد.
مواردی همچون زبان بدن خاص ونزدی برای نشان دادن بی احساسی خود، یعنی تبدیل گارد ذهنی به گارد بدنی، یکی دیگر از مواردی است که از منظر روانشناسی جذاب و قابل تحلیل است. او در غیر از مواردی که به نظر خودش مهم است، حتی بای حرف زدن و نگاه کردن به طرف مقابل هم، گردن خود را بلند نمیکند.
این موارد، قسمتی کوچک از موارد رواشناسی در این سریال جذاب بود. امیدوارم اگر متوجه انها نشده بودید، الان با مرور سریال، این موارد را پیداکنید
هانیه وزیرپناه
روانشناس و تحلیل گر روانشناسی عمقی